.

.

طبقه بندی موضوعی

آخرین دست نوشته شهید مدافع حرم «مهدی صابری»

يكشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۲۸ ب.ظ

بسمه تعالی

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/B2AP5wxg9_VgSi__fa2tJwCEjv5PA4sE7NhluItFhpP42zTIvydjoA/s/w535/

مهدی صابری یکی از شهدای افغانستانی مدافع حرم است. او فرمانده گروهان حضرت علی اکبر(ع) نیروی مخصوص تیپ فاطمیون بوده است.

=================

آخرین دست نوشته این شهید مدافع حرم در ادامه به حضورتان ارائه می گردد:

«بسم‌ الله الرحمن الرحیم»

یا علی اکبر لیلا؛

عشقت میان سینه من پا گرفته * شکر خدا که چشم تو ما را گرفته

دریاب دلها را تو با گوشه نگاهی * حالا که کار عاشقی بالا گرفته

عمریست آقاجان دلم از دست رفته * پایین پای مرقدت ماوا گرفته

گیسو کمند خوش قد و بالای ارباب * شش گوشه هم با نور تو ماوا ...

 


متن کامل شعر در ادامه ی مطلب:


عشقت میان سینه ی‌ من پا گرفته

شکر خدا که چشم تو ما را گرفته

دریاب دلها را تو با گوشه نگاهی

حالا که کار عاشقی بالا گرفته


 عمریست آقا جان دلم از دست رفته

پائین پای مرقدت مأوا گرفته


گیسو کمند خوش قد و بالای ارباب

شش گوشه هم با نور تو معنا گرفته

از کودکی آواره ی کوی تو هستم

دست دلم را حضرت زهرا گرفته

مانند جدت رحمتٌ للعالمینی

حیف است دست خالی ما را نبینی

زلف تو را موج پریشان می شناسد

چشم تو را آیات باران می شناسد

عطر تو و پیراهنت را یوسف شهر

کوچه به کوچه صبح کنعان می شناسد

اعجاز چشمان تو را آیه به آیه

آری دل تازه مسلمان می شناسد

آقا کرامات نگاه روشنت را

خورشید در هر صبحگاهان می شناسد

خشم و خروش و هیبتت را بین میدان

هوهوی رعد و برق طوفان می شناسد

خورشید از شرم نگاهت رو گرفته

در ساحل نورانیت پهلو گرفته

بالاتر از حد تصور ها کمالت

دل می برد از اهل این عالم خیالت

صبح ازل چشمان مبهوت ملائک

بودند شیدای تماشای جمالت

می جوشد از خاک قدمهای تو زمزم

کوثر شراب خانگیّ لا یزالت


کی می شود با بالهای این چنینی

پرواز تا اوج شکوه بی مثالت

آنجا که بال جبرئیل آتش گرفته

بام نخست پر کشیدنهای بالت

خُلقاً و خَلقاً ، منطقاً عین رسولی

دیگر چه گویم از تو و خوی و خصالت

وقتی که تکبیرت طنین انداز می شد

می گفت لیلا مادرت : شیرم حلالت

می ریزد از عطر نگاهت یاس آقا

تنها تویی هم شانه با عباس آقا

هر صبح بر لب نغمه ی تکبیر داری

تو آفتابی ، صبح عالمگیر داری

با حلقه های گیسوی پر پیچ و تابت

صد کاروان دل در تب زنجیر داری

از لهجه ات عطر خدا می بارد آقا

هر گاه بر لب نغمه ی تکبیر داری

از میمنه تا میسره می پاشد از هم

وقتی که در دستان خود شمشیر داری

باید برایت ذوالفقاری دست و پا کرد

حیدر شدی و هیبتی چون شیر داری

از هیبت چشم تو دشمن می گریزد

پلکی بزن تا عالمی بر هم بریزد

حالا که خاکم را سرشته دستهایت

بگذار تا باشم همیشه خاک پایت

بال و پری می خواهم امشب از تو آقا

تا که تمام عمر باشم در هوایت

آه ای اذان گوی سحر گاه مدینه

یاد نبی را زنده می سازد صدایت

ای کاش چشمانم تبرّک می شدند از

گرد و غبار بال خاکیّ عبایت

ای زینت کرب و بلای حضرت عشق

بگذار باشم زائر پائین پایت

عمریست از مهر تو در دل توشه دارم

شوق طواف مرقد شش گوشه دارم


یوسف رحیمی

********************

شادی روح شهدا صلوات

منبع:خبرگزاری تسنیم

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی